جادوی سیاه

عنوان: جادوی سیاه الأحد مارس 30, 2008 9:11 pm

با سلام
مشتاقان جادوی سیاه در این مکان می توانند با انواع نفرین ها طلسم ها و ورد های سیاه اشنا بشوند.اولبن درس رو فردا به اطلاعتون میرسونم.
ممنون
بلاتریکس لسترنج
مرگخوار ارشد

فقط مرگخوارها میتونن شرکت کنند؟

خير ماله همه هستش

چه خوب پس من هم شرکت میکنم!

فقط کی درس رو شروع میکنید

خب اولین رول رو میذارم.این رول یه جورایی تدریس یکی از نفرین های نابخشودنی به نام نفرین شکنجه -کروسیو- را اموزش میدهد.این رول در سایت دمنتور نیز گذاشته شده.رول های بعدی مجزا خواهد بود.

-برای اجرای جادوی سیاه باید به سه اصل اساسی پایبند باشید:

1- عشق 2- تنفر 3- دقت و تمرکز

بلا دستانش را به کمر زده بود و به مرگخواران جدید جادوی سیاه را اموزش میداد:

شما در وحله ی اول باید عاشق جادوی سیاه باشید.این عشق با اون عشق دراماتیکی که محفلی ها دارند فرق داره.چنین علاقه ای باعث افزایش قدرت طلسم میشه.مورد دوم تنفر نسبت به حریفه.تنفر از جادوی سفید.وقتی از دشمنتون متنفر باشید بی رحمی خاصی پیدا می کنید که باعث میشه نفرینتون بهتر عمل کنه.مخصوصا در مورد نفرین مورد علاقه ی خودم: کروسیو...و در پایان دقت و تمرکز کافی.برای اجرای هر طلسمی به تمرین و تمرکز نیاز دارید.جادوی سیاه که جای خود دارد.موقع اجرای نفرین باید تمام حواستون به مبارزه و حریف باشه.باید با ذهنتون نفرین رو کنترل کنید.در این صورته که نفرین به طور کامل و بدون نقض اجرا میشه.به من نگاه کنید.

بلا چرخید و با واندش ماگلی را که بر روی زمین تپانچه زده بود را نشانه رفت و گفت: کروسیو...

ماگل از درد در خود پیچید و فریاد کشید.بعد از چند ثانیه بلا واندش را بالا کشید و نفرین قطع شد.ماگل نیمه بی هوش بر روی زمین نفس نفس میزد.مرگخواران تازه کار به ماگل خیره شده بودند.صدای بلا انها را از جا پراند:حواستون جمع باشه.این فقط نمونه ی کوچکی از کروسیو بود.برای اجرای کروسیو باید نفرت رو در وجودتون پخش کنید.چون این نفرین فقط با تنفر کارسازه.باید واقعا بخواید که شکنجه اجرا کنید.خشم شرافتمندانه نمیتونه این طلسم رو مدت طولانی ای نگه داره.با یه ردوسیوی ساده دفع میشه.برای مثلا(تک تک انها را از نگاه گذراند) بارتی...منو نفرین کن...شکنجه ام کن...

بارتی جوان با دلهره واندش را در اورد و بلا را نشانه رفت:

-کروسیو...

-ردوسیو...

بارتی دستش را عقب کشید.از شدت بر خورد دو اشعه جا خورده بود.بلا سر تکان داد و گفت: ای بدک نبود...جای پیشرفت داری.

بارتی واندش را در جیبش گذاشت و در جواب گفت:خب برای اولین بار خوب نبود؟

- بلا که گفت جای پیشرفت داری.

بلا چرخید و پشت سرش لرد (اسمشو نبر) را دید: ارباب.شما اینجا چی کار می کنید؟

(اسمشو نبر) از کنار ماگل رد شد و همینطور که مرگخواران جدیدش را نگاه می کرد جواب داد: اومدم پیشرفت افراد جدیدمو ببینم.کارشون چطوره؟

- خوبه.هنوز مبارزه ی سیاه نداشتن.فکر کنم حتی مبارزه ی سیاه ندیده باشن.

-جدا؟ خب چطوره یه مبارزه نشونشون بدیم؟

بلا با لبخند گفت: افتخار بزرگیه ارباب.من اماده ام.

و مچ دستش را نرمش داد تا برای اجرای طلسم و نفرین اماده تر باشد.(اسمشو نبر) دو سه متر دور شد. واندش را در اورد و اماده شد.هر دو طرف حالت دفاعی به خود گرفتند.(اسمشو نبر) با صدایی بلند گفت: خوب دقت کنید.این مبارزه ایه که شما هم باید بتونید انجام بدید...

مرگخواران با اشتیاق به اندو نگاه کردند.بعد از چند لحظه سکوت اولین حرکت را بلاتریکس انجام داد:

- سکتوم سمپرا...

- پروتگو...

بلا چرخید و طلسم دیگری فرستاد.

- کروسیو...

- ردوسیو...آواداکداورا...

اشعه ی سبز رنگ (اسمشو نبر) از چند میلی متری بلا گذشت.بلا با تعجب به (اسمشو نبر) خیره شد و گفت: ارباب؟ نزدیک بود منو بکشی...

(اسمشو نبر) خندید و گفت: مبارزه مبارزه است...ممکنه تو هم منو بکشی و...

اشعه ی قرمز رنگ بلا از زیر استین شنل سیاه (اسمشو نبر) گذشت و اندکی انرا سوزاند.(اسمشو نبر) دستش را کنار کشید و در جواب بلا طلسمی غیر لفظی فرستاد...مبارزه ی انها به ورد های غیر لفظی کشیده شد...مرگخواران حاضر با سردرگمی به حرکت های سریع و اشعه ی های پر قدرت انها نگاه می کردند.مبارزه بیش از حد طولانی شده بود.گویی انها واقعا قصد جان همدیگر کرده باشند با شدت طلسم می کردند.بارتی گفت: wow... اینا انگار نه انگار در یه جبهه اند.به این میگن مبارزه...(و نیشش باز شد)

دیگران در تایید حرفای بارتی سر تکان دادند.صدای خنده ی بلا در محوطه پیچید: ارباب...فکر کنم دیگه کافی باشه.اگه مبارزه ادامه پیدا کنه اینا از تعجب شاخ در میارن.

(اسمشو نبر) شنل پاره پاره شده اش را نگاه کرد و به زخم های صورتش دست کشید و گفت: تو هم زیادی قوی شدی بلا...فکر نمی کردم تو جادوی های غیر لفظی اینقدر پیشرفت کرده باشی.افرین.

بلا زخم دستش را ترمیم کرد و گفت: این به دلیل اموزش های عالی شماست.وقتی استاد لرد سیاه باشه خب معلومه شاگرد هم اینطوری میشه.

(اسمشو نبر) دستش را روی شانه ی بلا گذاشت و گفت: مبارزه ی خیلی خوبی بود.

به احترام سر تکان داد و غیب شد. بلا لبخند زد و رو به مرگخواران گفت: دیدید؟ مبارزه ی شما هم باید اینطوری باشه.خب برای امروز کافیه.خسته نباشید.

سپس جسم یابی کرد و مرگخواران را در حیرت گذاشت...

امیدوارم مفید واقع بوده باشه.

همه ی مشتاقان جادوی سیاه می توانند توی این کلاس ها شرکت کنند.

عنوان: رد: جادوی سیاه الخميس أبريل 17, 2008 10:54 pm

فقط همین یک جلسه بود?

عنوان: رد: جادوی سیاه الأحد أبريل 20, 2008 9:14 am

نخیر.امتحاناته.وقت زیادی ندارم رول بنویسم.شماها رول نویسی(تمرین جادوی اموزش داده شده) رو شروع کنید تا درس بعدی رو تایپ کنم.این خوب بود؟میخواین بعدی ها هم این سبکی باشه؟

عنوان: رد: جادوی سیاه الأحد أبريل 20, 2008 10:18 am

اره عالی بود

جادو&#1740; س&#1740;اه

جادوی سیاه