پرشين آنلاين!
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

پرشين آنلاين!

Persian Online Group
 
الرئيسيةPortalمكتبة الصورجستجوأحدث الصورثبت نامورود

 

 داستان ها... طنز!

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
رضا پاتر
مدير گروه ريونكلاو
مدير گروه ريونكلاو
رضا پاتر


ذكر
تعداد پستها : 482
Age : 30
آدرس پستي : سالن عمومی ریونکلاو
موبايل : k770
Registration date : 2008-02-08

ايفاي نقش
بازيگر نقش: جیمز پاتر
گروه: ریونکلا
شغل: مدیریت گروه ریونکلا

داستان ها... طنز! Empty
پستعنوان: داستان ها... طنز!   داستان ها... طنز! Icon_minitimeالإثنين سبتمبر 15, 2008 7:25 am

سلام.توی این تاپیک داستان های طنز قرار میگیرند.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.persianonline.forumfa.net
رضا پاتر
مدير گروه ريونكلاو
مدير گروه ريونكلاو
رضا پاتر


ذكر
تعداد پستها : 482
Age : 30
آدرس پستي : سالن عمومی ریونکلاو
موبايل : k770
Registration date : 2008-02-08

ايفاي نقش
بازيگر نقش: جیمز پاتر
گروه: ریونکلا
شغل: مدیریت گروه ریونکلا

داستان ها... طنز! Empty
پستعنوان: رد: داستان ها... طنز!   داستان ها... طنز! Icon_minitimeالإثنين سبتمبر 15, 2008 7:29 am

يك زوج در اوايل 60 سالگي، در يك رستوران كوچيك رمانتيك سي و پنجمين سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن.ناگهان يك پري كوچولوِ قشنگ سر ميزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجي اينچنين مثال زدني هستين و درتمام اين مدت به هم وفادارموندين ، هر كدومتون مي تونين يك آرزو بكنين.خانم گفت: اووووووووووووووووه ! من مي خوام به همراه همسر عزيزم، دور دنيا سفر كنم.پري چوب جادووييش رو تكون داد و اجي مجي لا ترجي
دو تا بليط براي خطوط مسافربري جديد و شيك Qm2در دستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه فكر كرد و گفت: خب، اين خيلي رمانتيكه ولي چنين موقعيتي فقط يك بار در زندگي آدم اتفاق مي افته ، بنابراين، خيلي متاسفم عزيزم ولي آرزوي من اينه كه همسري 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. خانم و پري واقعا نا اميد شده بودن ولي آرزو، آرزوه ديگه !!! پري چوب جادوييش و چرخوند و.........
اجي مجي لا ترجي
و آقا 92 ساله شد!

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.persianonline.forumfa.net
رضا پاتر
مدير گروه ريونكلاو
مدير گروه ريونكلاو
رضا پاتر


ذكر
تعداد پستها : 482
Age : 30
آدرس پستي : سالن عمومی ریونکلاو
موبايل : k770
Registration date : 2008-02-08

ايفاي نقش
بازيگر نقش: جیمز پاتر
گروه: ریونکلا
شغل: مدیریت گروه ریونکلا

داستان ها... طنز! Empty
پستعنوان: رد: داستان ها... طنز!   داستان ها... طنز! Icon_minitimeالإثنين سبتمبر 15, 2008 7:33 am

ماجراي طنز



روزي مردي به سفر ميرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه ميشود که هتل به کامپيوتر مجهز است . تصميم ميگيرد به همسرش ايميل بزند . نامه را مينويسد اما در تايپ ادرس دچار اشتباه ميشود و بدون اينکه متوجه شود نامه را ميفرستد . در اين ضمن در گوشه اي ديگر از اين کره خاکي ، زني که تازه از مراسم خاک سپاري همسرش به خانه باز گشته بود با اين فکر که شايد تسليتي از دوستان يا اشنايان داشته باشه به سراغ کامپيوتر ميرود تا ايميل هاي خود را چک کند . اما پس از خواندن اولين نامه غش ميکند و بر زمين مي افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش ميرود و مادرش را بر نقش زمين ميبيند و در همان حال چشمش به صفحه مانيتور مي افتد:

گيرنده : همسر عزيزم
موضوع : من رسيدم

ميدونم که از گرفتن اين نامه حسابي غافلگير شدي . راستش انها اينجا کامپيوتر دارند و هر کس به اينجا مي اد ميتونه براي عزيزانش نامه بفرسته . من همين الان رسيدم و همه چيز را چک کردم . همه چيز براي ورود تو رو به راهه . فردا ميبينمت . اميدوارم سفر تو هم مثل سفر من بي خطر باشه . واي چه قدر اينجا گرمه !!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
http://www.persianonline.forumfa.net
 
داستان ها... طنز!
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
پرشين آنلاين! :: گفتگوي آزاد :: بخش آزاد-
پرش به: